جدول جو
جدول جو

معنی نغمه گری - جستجوی لغت در جدول جو

نغمه گری
(نَ مَ / مِ گَ)
عمل نغمه گر. رجوع به نغمه گر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نغمه سرا
تصویر نغمه سرا
نغمه سراینده، سرودخوان، نغمه پرداز
فرهنگ فارسی عمید
(یَگَ)
غارت. اغاره. چپاول. چپو. چپاولگری. غارتگری. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یغما شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ زَ / زِ گَ)
رماحه. (صراح) (منتهی الارب). پیشۀ نیزه سازی. (ناظم الاطباء). عمل نیزه گر
لغت نامه دهخدا
(نَ مَ / مِ زَ)
عمل نغمه زن. رجوع به نغمه زن شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
آوازخوان. خواننده:
من که سرایندۀ این نوگلم
باغ ترا نغمه سرا بلبلم.
نظامی.
تو نیز باده به چنگ آر و راه صحراگیر
که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورد.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(گُ)
نغمه سرا:
همه پشت پیلان پر از کوس و نای
در و دشت پر بانگ نغمه سرای.
فردوسی.
مرغ زیرک نشود در چمنش نغمه سرای
هر بهاری که به دنبال خزانی دارد.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(لَ /لِ گَ)
عمل و صفت ناله گر:
یار ار گهی به چاره گری یاریم نکرد
باری حسن به ناله گری یار شد مرا.
میرحسن دهلوی (از آنندراج).
رجوع به ناله گر و ناله شود
لغت نامه دهخدا
(نَ مَ / مِ گَ)
نغمه سرا. نغمه پرداز. نغمه طراز. سراینده:
بلبل نغمه گر از باغ طرب شد به سفر
گوش بر نوحۀ زاغان به حضر بگشائید.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو حَ / حِ گَ)
زاری و ناله و گریه به آواز بلند. (ناظم الاطباء). عمل نوحه گر. رجوع به نوحه گر شود:
ای بلبل جغدگشته وقت است
کز نوحه گری نوات جویم.
خاقانی.
آرزوی تو مرا نوحه گری تلقین کرد
کآرزوی تو کنم نوحۀ تر درگیرم.
خاقانی.
آن نوحه گری در او اثر کرد
او نیز به نوحه دیده تر کرد.
نظامی.
- نوحه گری کردن، نوحه کردن. نوحه خوانی کردن. شیون و فغان برداشتن:
هنگام سپیده دم خروس سحری
دانی که چرا کند همی نوحه گری ؟
خیام.
آدم و حوا بخروشیدند و نوحه گری میکردند. (قصص الانبیاء ص 26).
چند در چند همی بینم جور
چه کنم گر نکنم نوحه گری ؟
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از نوحه گری
تصویر نوحه گری
نیوه گری عمل و شغل نوحه گرنوحه خوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نغمه زنی
تصویر نغمه زنی
نغمه پردازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نغمه سرا
تصویر نغمه سرا
آوازه خوان، خواننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نغمه سرای
تصویر نغمه سرای
سرود گوی ترانه گوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نغمه کشی
تصویر نغمه کشی
نغمه پردازی
فرهنگ لغت هوشیار
نالندگی نالانی: یارار گهی بچاره گری یاریم نکرد باری حسن بناله گری یا رشد مرا. (حسن دهلوی ظنند. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
خنیاگر، خواننده، نغمه پرداز، نغمه خوان، نغمه زن، نغمه ساز، نغمه طراز، نغمه کش، نغمه گو
فرهنگ واژه مترادف متضاد